مشهد با محلات اندک و برجوباروی قدیمیاش و خورشیدی که وسط شهر نشسته و به ذرهذره خشت و گلش هویت داده است، روزگاری در نبود نقشهکشهای ایرانی، مرز و حدودش به دست خارجیها روی کاغذ و طومارها آمد و «نقشه ارضاقدس» نام گرفت.
این روند تا روی کار آمدن امیرکبیر و ایجاد دارالفنون ادامه داشت؛ زیرا پیش از این، چنین علمی در این مرزوبوم نبود، اما آن که نامش با عنوان «بنیانگذار نقشهبرداری نوین ایران» ماندگار شده است، عباس سحاب است که سوم دی سال ۱۳۰۰ خورشیدی چشم روی جهان باز کرد.
به همین مناسبت، آنچه میخوانید چند روایت تلخ و شیرین از تاریخ نقشهبرداری در این مرز و بوم قدیمی است.
نخستین نقشههای مشهد را سیاحان و رجال سیاسی دول خارجی کشیدهاند. نخستینشان، «نیکولای ولادیمیروویچ خانیکوف»، خاورشناس و یک مأمور حکومت تزاری روس است که در سال ۱۸۵۸میلادی (برابر با ۱۲۳۷خورشیدی)، قدیمیترین نقشه برجایمانده از مشهد با شش دروازه معروفش را میکشد.
روایت است که او با گروهی نهنفره متشکل از یک نظامی، یک زمینشناس، یک شیمیدان، یک گیاهشناس، یک منجم، یک جانورشناس، یک حشره شناس و دو نقشهبردار به شمال شرق ایران میآیند و این نقشه را از خود به یادگار میگذارند.
دومین نقشهای هم که به شکل مرسوم امروزی از شهر مشهد وجود دارد، نقشی است که «کلنل جولیسدالمج» در سال ۱۲۸۶قمری (برابر با سال ۱۲۴۸ خورشیدی) همزمان با حکومت ناصرالدینشاه قاجار رسم کرده است. بر مبنای این نقشه، مشهد در این زمان بیش از پنجاه تکیه، نُه قبرستان، سی حمام، ۲۶قراولخانه و سیزده مدرسه داشته است.
همچنین مرز دقیق محلات پنجگانه بالاخیابان، پایینخیابان، سراب، سرشور و عیدگاه، موقعیت دقیق حصار و دروازههای شهر و جایگاه دارالشفا در این نقشه نمایش داده شده است. پنج سال پس از دالمج نیز «چارلز متکالف مکگرگور» نقشهای از مشهد میکشد که در آن دروازههای شهر، قراولخانههای اصلی و حرم امامهشتم (ع) در ابعادی کوچک ترسیم شدهاند.
با شروع دوران صدارت امیرکبیر و ایجاد مدارس دارالفنون، نقشهبرداری هم بهعنوان یکی از دروس و رشتههای تحصیلی در تهران آموزش داده میشود، اما این امکان در مشهد وجود نداشته است تااینکه یک اتفاق عجیب، سبب میشود عدهای در ارض اقدس به فکر تربیت نقشهبردار بیفتند.
ماجرا برابر آنچه روزنامه حبلالمتین در اول ربیعالاول ۱۳۱۷ قمری (۱۹ تیر ۱۲۷۸ خورشیدی) نوشته، از این قرار است: روسها با حیلتی، قسمتی از آب رودخانه اترک را که حقآبه ایران بوده، به نفع خودشان برمیدارند و همه اینها در نبود یک نقشه دقیق از حدود خراسان اتفاق میافتد.
درواقع یکی از مأموران روسی که در خاک ایران حضور دارد، در تلگرافی به دولت متبوعش، مینویسد: «اگر میخواهید این خاک جواهرخیز را تصاحب کنید، از حاکم آخال (۱) بخواهید تا از ایران شکایت کند و بگوید آب اترک در این قسمت (قسمتی که متعلق به ایران بوده است) به اراضی کشاورزی ما ضرر میرساند، پس بهتر است که آن را به دولت روسیه واگذار کنند».
این اتفاق میافتد، اما آنها از طریق کنسولگری انگلستان متوجه میشوند حدود رود اترک در قسمت مورد نظر، اصلا از اراضی آخال عبور نمیکرده و این کلاه گشاد فقط بهدلیل نداشتن نقشه و ناتوانی ایرانیها در نقشهبرداری دقیق، سرشان رفته است.
حبلالمتین مینویسد: «به موجبی که اطلاع حاصل نمودهایم، رودخانه اترک که منبعش از خاک خراسان میگذرد و به بحر خزر میریزد، روسها به هر تدبیر که بود، متصرف شدهاند. از قراری مأمور روس دولت متبوعه خود را اطلاع داده که اگر بخواهیم این خاک جواهرخیز را بدون زحمت تصرف کنیم، لازم است حاکم آخال شکایت کند که این آب به اراضی آنان ضرر میرساند و مناسب است که دولت علیه ایران، اختیار این آب را به ما واگذار کند تا سدهایی که لازم است، در جلوی نقصانیهای آن ببندیم.
آخرالامر بدون آنکه ملاحظه نقشه نمایند و ملتفت شوند که جریان آب تا خاک روس چقدر مسافت دارد یاکیفیت و حقیقت را از روی نقشه دریافته، گلوگیرش نمایند و جواب گویند، آب به روسیها واگذار شده است. در حالی که سی فرسخ متجاوز مسافت تا خاک روس دارد.
درحقیقت این آب تنها واگذار نشده. از آن باید ترسید که این آب، خراسان و مازندران را همراه خود ببرد. در مجلسی بودم. یکی از دانشمندان ایرانی از قونسول روس مقیم خراسان، سؤال نمود که به جهت چیست که مأمورین شما در هر مأموریت، کامیاب و مأمورین ما همه خائب و خاسر (سرافکنده و خسارتدیده) میشوند؟ به خیال ناقص بنده، علت بزرگ، آن است که امروز محاجه و مکابره (۲) با علم است.
مأمورین خارجه، علم خوانده و مأمورین ما جاهلِ مسلم هستند و جاهل از جواب، عاجز میماند و سر تسلیم خم میکند. عجب آفتی است جهل که سرآمد همه خرابیهای ما باشد. هجدهم شهر (ماه) ذیحجه «مسیو تمبل»، قونسول انگلیس مقیم خراسان، ظاهرا به اسم سیاحت وارد بجنورد شده است.
شنیدهام در بین صحبتهایش، اظهار تأسف از این معامله نموده؛ یعنی از واگذار نمودن آب به روس. بعد بیان کرده که نمیدانم در ایران نقشه نیست یا مأمورین ایران، مستغنی از نقشه و علم جغرافیا میباشند که حق خودشان را به روسیه واگذار کردهاند؟».
جالب است بدانید که تقریبا یک سال پیش از اتفاق نیز روزنامه «ایران» در خبری مربوط به ۵ جمادیالثانی ۱۳۱۶ قمری مینویسد که روسها از سرحدات شمالی خراسان نقشهبرداری میکردهاند: «جنرال قونسول انگلیس چند روز قبل از سمت درجز (درگز) آمده، بهطرف مشهد مقدس میرفته است، دو روز بیرون در بند ارغونشاه (کلات نادر) توقف نموده و به هرکجا منزل کرده، نقشه و عکس برداشته است».
هشت سال پس از واگذاری حقآبه اترک، آقامیرزامحمدخان مشهور به «سمیو» که اصالتا تهرانی بوده است، مدرسهای در مشهد دایر میکند که یکی از رشتههای تحصیلی آن، نقشهبرداری بوده است.
روزنامههای وقت در این دوره چنین مینویسند: «در کوچه عباسقلیخان در بازارچه عیدگاه، جناب آقامیرزامحمدخان مشهور به سمیو، بهترتیب صحیح و قواعد متین، مدرسهای دایر نموده است که اطفال بیسواد را ششماهه، نوشتن و خواندن میآموزد و کلاسهای مرتب بهجهت درس عربی، ریاضی، فرانسه، روسی، فیزیک، شیمی، هیئت، جغرافی و نقشهکشی، آماده و مهیا نمودهاند و از هر شاگرد به اندازه قوه و استعداد، شهریه دریافت مینمایند.
هر ۱۰ نفر شاگرد هم یک نفر را مجانی میپذیرد. امیدواریم این غیرتمند وطنپرست را که بهواسطه این خدمت از طهران به ارضاقدس آمده است، هموطنان محترم همراهی فوقالعاده نمایند که این خدمت پرفایده را بهطور اتم و اکمل بتوانند ازعهده برآیند».
جالب است بدانید که چند ماه پیش از درج این خبر، یکی از جراید خراسان در خبری کوتاه اعلام میکند که مدرسه معرفت در افتتاحیه خود به دانشآموزانش، دفتر، مداد و یک نقشه ایران هدیه داده است. اداره خیریه سعادت هم ۲۵ رجب ۱۳۲۷ قمری در جشن فارغالتحصیلی مدارس مشهد به همه دانشآموزان برگزیده، لوازمتحریر و وسایل نقشهبرداری، هدیه میدهد.
سه سال بعد از آقامیرزامحمدخان، در شعبان ۱۳۲۸ قمری، «مدرسه نظامی ارضاقدس» سقف و ستون میخورد که چهار مقطع تحصیلی داشته است و دانشآموزانش پس از قبولی در این چهار مقطع، میتوانستند در رشتههای کلاس پنجم درس بخوانند و فارغالتحصیل شوند. یکی از رشتههای مهم این پایه، جغرافیا و تکنیک نقشهبرداری بوده است.
همچنان که مشهد هم دارد نقشهبردار تربیت میکند، بالاخره یکی از فارغالتحصیلان دارالفنون در سال ۱۳۰۲ به این شهر میآید و نقشههایی را از آن ترسیم میکند تا نامش بهعنوان «اولین نقشهبردار ایرانی نقشه مشهد» ثبت شود؛ سرتیپ مهندس «عبدالرزاق بغایری» با همکاری اسماعیلخان مهندس و علیاصغرخان مهندس، نقشههای مشهد، حرم مطهر رضوی و مسجدگوهرشاد را میکشند و تصویر خیابانهای ارضاقدس را پیش از نخستین تغییر بزرگ و دگرگونی آن، در یک کاغذ شطرنجی به یادگار میگذارند.
هشت سال بعد از بغایری نیز دو تن از فارغالتحصیلان همان مدرسه نظامی ارضاقدس، مأمور میشوند نخستین خراسانیهایی باشند که نقشه مشهد را روی کاغذ میآورند. اسناد تاریخی میگویند سرگرد پیاده، مصطفی قوانلو و سروان پیاده حسامالدین شعبانی که بهترتیب رئیس دایره نقشهبرداری و افسر نقشهبردار ارتش مستقر در خراسان بودند، طی دستوری، نقشه کامل مشهد را با ذکر آنچه قرار است در شهر اجرا شود، ترسیم میکنند.
این نقشه دی ماه سال ۱۳۱۰ خورشیدی کامل میشود و دراختیار دایره جغرافیایی ستاد ارتش ایران قرار میگیرد.
شاید ابوالقاسم سحاب وقتی سوم دیماه ۱۰۲ سال پیش که برف، زمینهای تفرش را سفید کرده بود و بوران از دهان آسمان میبارید، آن دم که گرم از خبر وضع حمل همسرش، دواندوان سمت خانه میرفت، هرگز خیال نمیکرد دردانه پسری که از پس نُه دختر، چشم روی جهان باز کرده و قرار است اسمش را «عباس» بگذارد، یک روز بشود بنیانگذار نقشهبرداری نوین ایران و حدود سرزمین مادریمان را در روزگار بدون امکانات آن دوران که بیشتر شهرهایش از داشتن نقشهای دقیق محروم بودند، مشخص کند؛ ایرانی که نخستین نقشههایش را خارجیها کشیدهاند و گواهش مشهد است و خراسانی که تا پایان دوره قاجار یک نقشه دقیق از گوشهوکنار مرزهای خود ندارد.
برابر اسناد برجایمانده تاریخی، عباس سحاب بهدلیل علاقه بسیارش به دانش جغرافیا در سال ۱۳۱۵خورشیدی بههمراه پدر، سنگبنای نخستین مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی خصوصی ایران را میگذارد.
او سپس برای تهیه نقشه مناطق گوناگون ایران به بیش از ۳۰ هزار شهر و روستا سفر کرده، در سال۱۳۳۴ نیز با همکاری مؤسسه کلمبوس آلمان، نخستین کره جغرافیایی را به خط و زبان فارسی تولید میکند.
عباس سحاب، مؤلف، نقشهنگار و ناشر صدها اطلس و نقشه جغرافیایی از شهرها و استانهای ایران، کشورهای خاورمیانه، خلیجفارس و دودمانهای تاریخی ایران نیز هست. نام سحاب همچنین بهخاطر ابداع سبکی نوین در طراحی و ترسیم نقشههای جغرافیایی، بهعنوان یکی از نقشهنگاران صاحب سبک در دنیا، ماندگار شده است.
* این گزارش یکشنبه ۳ دیماه ۱۴۰۲ در شماره ۴۱۱۵ روزنامه شهرآرا صفحه تاریخ و هویت چاپ شده است.